۱۴۷

یه نفر که دوسم داشت بهم اولتیماتوم داد شایدم بیشتر از اولتیماتوم ... 

نمی دونم تبعات سنمه یا اتفاق دیگه ای افتاده خیلی سخت می تونم آدما رو دوست داشته باشم و تقریبا مطمئنم نمی تونم عاشق بشم و این خیلی بده حس سختی زیادی خوب نیست کاش همه چیز مثل ۷ / ۸ سال پیش بود با علمی که الان نسبت به آدما دارم می تونستم خیلی موفق تر باشم و این همه غصه نخورم شب و روز . روز و شب 

 

  

 


 

یاد آقای ادیب به خیر .... 

یاد چیزی که قرار بود برام بخره و هنوز بهم بدهکاره ... 

یاد حرفای کاغذی 

یاد اپل لیدی تو پیچ و تاب های عاشقانه ی زندگی 

یاد اپل لیدی که از هیچ چیز نمی ترسید جز نبودن آقای ادیب ...... 

۱۴۳

مثل حریر مثل نسیم 

من چه قدر محتاجتم 

 

وسط این همه خستگی و دوئیدن کاش میشد وقتی عبور می کنی منو شکل یه تخته سنگ نبینی 

سخت سرد بی احساس 

 

کاش یادت بیاد هر کس دنیا با زور خرقه پوشش می کنه سنگ نیست ... 

 

.........

۱۳۴

درد 

درد 

درد 

درد 

....................................................... 

۱۱۶

حاجی 

 

 پاشو  

 

 

 

نمازت قضا شد غذای جلبکا شد