-
....
دوشنبه 16 آبان 1390 12:55
اون روزی که گفتم مرگ نزدیک خانه ی ماست .... اولین آدمی که تو حال و هوای دوران راهنمایی دوسش داشتم تصادف کرده تازه دارم می فهمم شاید اثر وضعی نبودن اون توی دنیا بوده که همش این روزام گریه بوده رامسر زندگی می کردن هر وقت میرفتیم اونجا میدیمشون فامیلیمون دور بود هنوز مدرسه نمی رفتیم یادمه یه بار از لای نرده های هتل قدیم...
-
185
جمعه 13 آبان 1390 15:31
قدیما فکر می کردم با هرکی روراست باشی می فهمه و اگه صد سال هم نبینیش وقتی باز بخوره به پستت اگه گوشتتم بخوره استخونتو نمیندازه دور ولی اینا همش شر و وره تو این دنیای وحشی باید وحشی باشی وگرنه شرافتتم میره زیر سئوال پست چند تا قبل تر نوشته بودم عاشق شدم خواستم آدمای اطرافمو بشناسم که خب شناختم عشقی در کار نیست از مهر...
-
184
جمعه 13 آبان 1390 12:10
دلم گرفته یعنی تنگ شده خیلی هاااااااااااا خیلی دستمو باز می کنم می بینم خالیه بغض می کنم با یه پلک زدن کلی اشک میاد 3شنبه دکترم دعوام کرد حیف چشمای من که ....
-
183
سهشنبه 10 آبان 1390 22:37
میگه میاد میخونه چی نوشتی ناراحت میشه خب به درک بشه خیلی خوبه به خاطر اون و کسائی مث اون همش تو دکترم این روزا؟ یا تقی به توقی می خوره گریه می کنم؟
-
182
یکشنبه 8 آبان 1390 10:30
خانه مان عوض میشود انشالله به زودی
-
181
چهارشنبه 4 آبان 1390 14:16
امروز تولد یه آدم عزیزه اللهی حالا حالا ها بهش کادو تولد بدم
-
180
یکشنبه 1 آبان 1390 11:45
۱ کلاویس داره میمیره ۲ کلاس ش.م.ر از مکاسب و عقود سخت تره؟ ۳ پلتیکت خورد تو دیفال رفیق ۴ سفر لبنان کنسل ۵ زعفرون و گوشت نداریم پول نداریم بخریم ۶ روزهای خوب عاشقی ۷ همه ی اینا رو گفتم که بگم خانوم معلمت عاشقت شده پسر شاگرد اول کلاس با اون لوله های پر از نقشه ی آناتومی که هر روز تو دستته تو شدی نقطه ی روشن ردیف اول...
-
179
جمعه 29 مهر 1390 20:44
چشم چپم حالش خوب نیست دعاش کنین
-
178
دوشنبه 25 مهر 1390 17:52
کاش غصه تموم می شد کاش گریه نمی کردم من باعث و بانیشم دنبال کی می گردم تقصیر خودم بوده هرچی که سرم اومد از هرچی که ترسیدم عینا به سرم اومد تو حس منو دیدی احساس خطر کردی تو رازمو فهمیدی دنیا رو خبر کردی این حادثه ی تلخو از چشم تو می دیدم تو روی تو دنیا بود من پشت تو جنگیدم تو روی تو دنیا بود من پشت تو جنگیدم دیشب حالم...
-
177
یکشنبه 24 مهر 1390 09:19
تندتند جاتو عوض می کنی مثل قاصدک های توی باد من می بینمت اما سکوت می کنم دوست نداری قاصدک من باشی باید چشمامو ببندم که اونی که قاصدکمو گرفته نبینم اون بیشعوره بالاخره یه روز لهت می کنه شبیه من نیست چه طوری دوسش داری؟
-
176
جمعه 22 مهر 1390 16:38
مرگ کنار خانه ی ماست ....
-
175
پنجشنبه 21 مهر 1390 00:03
این روزای بدبیاری که همیشه واسه من مثل یه شب تاریک و سرده اگه یک روزم بخوام بره از اینجا از همون راهی که رفته برمیگرده دیگه هیچ چیزی ازم نمونده دنیا جز همین جونم که مونده کف دستت اینکه چیزی نیست دیگه ته مونده هاشه همینم بگیرش از من ناز شستت زندگی سخته فعلا می خوام تنها باشم استحاله خواهم شد .............. روزهای 6 سال...
-
174
چهارشنبه 20 مهر 1390 11:22
ה'פ אשקאם בארא תו' אבאז'
-
173
سهشنبه 19 مهر 1390 12:09
گلوله کاموا زیر درخت نشسته بود. مورچه کوچولو گریه کنان به او رسید. کاموا گفت: « مورچه کوچولو چی شده، چرا گریه می کنی؟» -راه خانه ام را گم کرده ام. - نترس ، من کمکت می کنم. از این ور برود! جنگل پوشیده از علف های بلند بود. موچه کوچولو ترسید. راه خانه خیلی خیلی دور بود. به کاموا نگاه کرد. کاموا باز هم دلش سوخت. به مورچه...
-
172
سهشنبه 19 مهر 1390 00:26
دماغم از بغض داره میترکه دوست دارم گریه کنم یعنی چند روزه که میدونم باید گریه کنم اما تو بیداری خودمو نگه داشتم چون من حق ندارم هیچ حقی حتا برای دوس داشتن آدما دیشب تو خواب اونقدر گریه کردم که صبح چشمام باز نمی شد صبح با صدای هق هق خودم از خواب بیدار شدم هنوز احمقم هیچ پسری ارزش این همه غصه رو نداره حتا اگه شوهرت باشه...
-
171
یکشنبه 17 مهر 1390 11:29
وقتی هیچ مخاطبی نداری چرا بنویسی؟ برای تخلیه روانی؟ برای یه جور خاله زنک بازی اینترنتی؟ زندگی به اندازه کافی گند هست حالا این وسط یکی هم پیدا بشه بیاد انگشت بکنه وسط گندای زندگی تو ملاقه برداره شله قلمکار تند تورو هم بزنه که بوش خودتم خفه کنه بعدم با ساطور هر چی گوشت ته مونده ی خوشبختی مونده بکنه استخوونای بدبختیتو...
-
170
سهشنبه 12 مهر 1390 00:02
Close your eyes honey you hear ..... No , no , please This is a terrible nightmare .... And nightmare or gold dream passes .... Please save me God ,,,,,,,,,,,,,,,, You dead,God saying : Here is paradise
-
۱۶۹
جمعه 1 مهر 1390 11:18
امروز اولین سالیه که تولد بابائیم بدون بابائیه خدا همه ی باباها رو نگه داره هر مردی حتا اگه دزد و قاچاقچی و معتاد و خ ا ن و م ب ا ز .... باشه برای بچه هاش باباست بابا تنها مرد زندگیته که بدون چشمداشت بهت اجازه میده بهش تکیه کنی یادش به خیر کاش الان بیست و سه سال پیش بود تو مهد کودک شعر جدیدمونو تازه یاد گرفته بودم با...
-
۱۶۸
سهشنبه 29 شهریور 1390 00:15
وبلاگ تا اطلاع بعدی بسته اپل لیدی دلش شکسته خیلی سخت
-
۱۶۷
دوشنبه 28 شهریور 1390 12:31
سلامتی همه ی اونایی که من رو همین جوری که هستم دوست دارن ، وگرنه بهتر از منو که همه دوست دارن.. اللهم صلی علی محمد و آل محمد هیشکی هم پیدا نمیشه برا سلامتیش صلوات بفرستیم
-
۱۶۶
یکشنبه 27 شهریور 1390 20:37
بغض خستم بسی بی پولم دلم برا یه لیس بستنی بدون استرس لک زده نمی دونم مرگ چرا نمیاد
-
۱۶۵
شنبه 26 شهریور 1390 22:53
-
۱۶۴
جمعه 25 شهریور 1390 19:21
گاهی پختن غذا یا دم کردن چای آخر لذت دنیاست شاید هم همیشه هست و من نمیبینم
-
۱۶۳
سهشنبه 22 شهریور 1390 13:41
به جهنم اینم مثل بقیه چیزها دوست ندارم ولش کنم ولی وقتی از ۵۵ نمره میشم ۳۱ معلومه که استاد فاتحمو می خونه برای فکر کنم ۲مین بار تو عمرم تقلب کردم عذاب وجدان تقلب به کنار نتیجش هم این! به درک به اسفل السافلین خسته شدم از بس برای هر چیزی خواستم جون کندم آخرشم مثل یه گوجه کوبیده شده تو دیوار شدم و خیلی از بقیه هایی که...
-
۱۶۲
یکشنبه 20 شهریور 1390 09:36
دلم تنگ شده برای کلاس ۵ ام دبستان برای تارو میساکی برای چیپس کیلویی های خیابون جیحون برای بستنی لبه ماتیکی برای آکواریوم کیش برای نشستن روی صندوق ماشین تو جاده ی سیاهکل برای روزهای قدیمی خوش
-
۱۶۱
جمعه 18 شهریور 1390 19:19
عین بچه مدرسه ای ها شده بودم امسال حالا این ترم که واحدام خیلی کم شده چی کار کنم غصه دارم
-
۱۶۰
دوشنبه 14 شهریور 1390 11:01
حوصله استادو ندارمااااااااااا 8 روز دیگه روزی 5ساعت باهاش کلاس دارم
-
۱۵۹
سهشنبه 8 شهریور 1390 13:00
امروز سالگرد تولد قمری بلاگمه یه دوست عزیزی لطف کرده برام قالب اختصاصی ساخته که به مناسبت تولد بلاگ افتتاحش میکنیم دیروز و دیشب جزء لحظه های سخت زندگیم بود این دلهره ی لعنتی توهمیم هم که ول کنم نیست! خواهریمان با شوشویشان می روند سفر دلم می خواست قبل شروع امتحانات منم یه استراحتی بکنم ولی خب نمیشه هم نمی دونم با کی و...
-
۱۵۸
دوشنبه 7 شهریور 1390 19:33
تنها ماندم تنها با دل برجا ماندم راز خود به کس نگفتم .... بقیش در مورد من صدق نمی کرد دنیا سخت و کثیفه و اینو همه باید بفهمن حتا جوجه ها کاش جوجه ای در کار نباشه مردن جوجه ها سخته چه قدر دلم بغل خدا رو می خواد خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
-
۱۵۷
یکشنبه 6 شهریور 1390 14:40
من ترسیده ام از این همههههههههههههههههههههههه بی اعتقادی خفی بین آدم ها خدایا هیچ وقت نگاه بی اعتقاد مردم عامی و کج فهم و کم شعور رو به سمت من برنگردون