171

    

وقتی هیچ مخاطبی نداری چرا بنویسی؟ 

برای تخلیه روانی؟ 

برای یه جور خاله زنک بازی اینترنتی؟ 

 

زندگی به اندازه کافی گند هست  

حالا این وسط یکی هم پیدا بشه بیاد انگشت بکنه وسط گندای زندگی تو  

ملاقه برداره شله قلمکار تند تورو هم بزنه که بوش خودتم خفه کنه  

بعدم با ساطور هر چی گوشت ته مونده ی خوشبختی مونده بکنه استخوونای بدبختیتو لخم لخم بده دستت کلی هم شعار بده نهههههههههههههه من دست به هیچی نزدم! 

 

ادعاشم بشه! 

 

اینقدر از دنیا بدم میاد که نگو 

دوس دارم با کتابام برم تو کپسول  

هم لاغر میشم دیگه تیکه و کنایه و غرغر نمی شنوم 

هم کم کم میمیرم 

هم غصه ی تنهاییامو دیگه نمی خورم 

دست هیچ کس هیچ کسم بهم نمیرسه 

۱۶۳

به جهنم 

 

اینم مثل بقیه چیزها 

 

دوست ندارم ولش کنم ولی وقتی از ۵۵ نمره میشم ۳۱ معلومه که استاد فاتحمو می خونه  

 

برای فکر کنم ۲مین بار تو عمرم تقلب کردم 

عذاب وجدان تقلب به کنار نتیجش هم این!

 

به درک 

به اسفل السافلین 

خسته شدم از بس برای هر چیزی خواستم جون کندم  

آخرشم مثل یه گوجه کوبیده شده تو دیوار شدم 

 و خیلی از بقیه هایی که خیلی هم جون نکندن رفتن رو کله ی من وایسادن 

 

بذار خرخونا برن ترم بعد 

هی هم عشق کنن با دلبریاشون 

تا استاد میگه کی خستست ؟  

با جیغ جیغاشون کلاسو بکنن عین حموم زنونه بگن : دشمن! 

 

نه من خستم خسته ی خسته  

دشمن هم خودتی عوضی بی سواد که حتا نمی دونی استر اسمه نه فعل! 

ادامه مطلب ...

۱۵۶

دور موندن از کسی که باید قدماتو جای پاش بگذاری  

هم سخته 

هم ترسناک

۱۵۵

می ترسم  

از چیزی به اسم آبرو و ریختنش!