-
۶
یکشنبه 21 شهریور 1389 18:40
امروز از صبح داغون بودم می خواستم برم صبحانه بخورم آقای لوله بازکنی اومد رفتم بانک ۶۰۰۰۰۰۰ ریال وجه نقد مملکت رو ریختم به حساب دانشگاه کثیف و نجس آزاد از اسلام برگشتم خونه که مثلا یه چیزی بخورم آقای کولری اومد ساعت ۲ بابام گفتن میرن میوه فروشی ! رفتم دیدم توی یخچال یه ظرف کدوی سرخ کرده داریم پیاز داغ درست کردم که...
-
۵
یکشنبه 21 شهریور 1389 01:55
بغض کردم میگه چییییییییییه - عشق می خوام با یه کم آرامش -مثلا چنتا؟ - ۲تا !!!!! یکیش برای وقتی زدی زیرش
-
۴
شنبه 20 شهریور 1389 21:54
امروز از اون روزاااااااا بود خونه تکونی داشتیم مام اصلا عادت نداریم یه کله همه جا رو تمیز کنیم نه من نه مامانم خواهرمم که از ۷ دولت آزاد حتا اگه آزاد هم نبود یکی هست تقریبا یواشکی نازشو بکشه با اینکه ۶سال از من کوچیکتره منم که خسته تنها بدون خونه تکونی هم له و لورده بودم از ۹صبح تا ۶عصر بدون حتا یه قلپ آب وسط جارو و...
-
۳
جمعه 19 شهریور 1389 18:10
تا الان نظرات وبلاگ از این جذبیا بوده ! عید مبارک اپیزود ۱ ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه بامداد مست خوابم بیدار شدم برای نماز از آشپزخونه صدای خرچ خرچ میاد رفتم دیدم در یخچال بازه خواهرم مثل آفریقایی کیسه نون رو گرفته دستش همون جا توی یخچال پنیر و خیار میذاره لای نون و .... حالا هی بهش میگم دختر چته غش غش می خنده لقمه ی بعدیشو...
-
۲
پنجشنبه 18 شهریور 1389 17:12
وقتی صبح با کلی وحشت از نشتی آکواریومت بیدار شی و ببینی همه جا رو آب گرفته بدو بدو آب آکواریومو خالی کنی بعد ببینی دیوار خونه همسایه به جای نم آب پس داده چه حسی داری؟ -------------------------------------------------------------------------------------- وقتی بری توی سایت دانشگاه ببینی نصف واحدهایی که نقشه کشیده بودی...
-
۱
پنجشنبه 18 شهریور 1389 03:56
مدت هاست وبلاگ می نویسم از ۷ سال پیش این جا نه جای دیگه هیچ وقت وبلاگم شخصی نبوده این یکی شخصیه به میمنت و مبارکی روزنگاری های بانوی سیب شب آخر ماه مبارک ۱۴۳۱ متولد شد . /