۱۳

سلامممم 

امروز الان یعنی اپلی شکل جنازه است 

۹ تا ۱۲ و ۴۵ دانشگاه بودم دنبال معادلسازی واحد هام که مدیر گروهمون ۳ بار گمشون کرده 

با کلی التماس و دوئیدن کاراشو کردم رفتم خدمات کامپیوتری حالمو گرفتن همه سیستما قطع 

بود فردام من بیچاره انتخاب واحدمه 

 

یه اتفاق خوشمزه افتاد امروز 

از تاکسی داشتم پیاده می شدم وسط میدون ونک که برم سوار تاکسی های میدون هروی بشم 

چشمتون روز بد نبینه دیدم چادرم برعکسه !!!!!!!! 

حالا وسط خیابون هم خندم گرفته بودم هم نمی شد جا به جاش کرد 

چادر قجری سرم می کنم از اونا که دور کمرش بسته می شه شکل دامن میشه پائینش 

یعنی یه پیرهن مردونه عادی فقط زیرش تنمه 

 

جریان برعکس شدنش از این قرار بود که دیشب بچه های گلم شیطنتشون گرفته بود  

منم چادرم نو بود داشتم براش کش می دوختم نگو ار دست شیطونی های اینا حواسم پرت شده کش رو پشت و رو دوخته بودم صبحم خوابالو بودم نفهمیدم تا ونک ... 

 

عکس بچه هام   

 

 

پسرم جلو تره ۷ سالشه  

دخترم عقب تره ۵ سالشه

نظرات 13 + ارسال نظر
سارا شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 15:48 http://www.manyekzanam.blogfa.com

واای خدا اینا چقده نازن؟...

کلاس آشپزی رو خیلی حال کردم .. حتما برو و اگه چیز خوشمزه ای یاد گرفتی برای ما فقیر بیچاره ها هم بنویس... یادت نره ها ...

غزل شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 15:49 http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

خیلی لوسی ی ی ی ی ی ی
بچه از من سوتی میگیری
ولی راست میگی فکر کنم س داد م حالا ما فکر می کنیم واقعا مختص ماست
بی خیال خواستی شاهو رو هم ببوسی طوری نیست عزیزم من دست و دل بازم
از اون چادرو خوشم میاد یکی از بچه های دانشکده ما هم اون دوران می پوشید
دیونه ه ه کلی خندم گرفته راستی چی می خونی؟؟؟؟

سارا شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 17:13 http://www.manyekzanam.blogfa.com

الان فهمستم چی میگی ...

نه بابا شاید داره پول جمع میکنه که بیا خواستگاری ...

سپیده شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 21:10 http://selena0cute.blogfa.com/

عزیزم چه بچه های نانازی داریا!!!
دقیقا مثل دانشگاه ما!!! واقعا متاسفم

..خانــوم لیمویــی.. شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 22:00 http://kh-ravi.blogfa.com


وای خدااااااااااااااجووون
فکر کن!
یه لحظه خودم رو گذاشتم جای تو و کلییییییییییی خندیدم

مینا شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 23:23 http://mina6357 .persianblog.ir

سلام بازم بهم سر بزن خوشحالم میکنی .
داستان جالبی بود

حدیث یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 10:33 http://mycutelittleson.blogfa.com

چه بامزه داشت کم کم باورم میشد که بچه داری حالا اینا از کدوم بابا هستن؟

والا مامان باباشونو نمیشناسم سرپرستیشونو گرفتم

غزل یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 13:03 http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

خانم بهت سر میزنم منتها مطالب جدید نذاشتی
مطلب گذاشتم بیا سوتی بگیر

موچه کوچولو یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 13:39 http://koocholoamin.blogsky.com/


واحد تهران شمال علوم پایه
واسا بینم من تو رو دیدم
فقط یکی دنبال معادل سازی بود
البته چادر نداشت
به هر حال
خوشحال شدم

موچه کوچولو یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 22:22 http://koocholoamin.blogsky.com

نیگم
هویت واقعیم لو میره

موچه کوچولو یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 23:54 http://koocholoamin.blogsky.com/

ورودی امسالم انقدرا هم بزرگ نیستم
رشته ریاضی کاربردی
اسمم که موچه کوچولوه
از هر کی بپرسی میگه کیه

موچه کوچولو دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 12:09 http://koocholoamin.blogsky.com/

زمین شناسی دوست میدالیم
پیدا کردن یه همدانشگاهیت و نت خیلی لذت بخشه نه؟
من تازه ترمکم، اول اول
معمولا دانشجوای دیگه زیاد تحویل نمیگیرن
ولی الان ذوق زده شدم

ساحل یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 17:56

منم دوسشون می دارم .......بچه هاتو میگم..........نازن.........شیطونم هستن یه عالمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد