۳۳

  

دیشب بد نبود 

تولد بازی هم داشتیم ولی من اصلا حالم خوب نبود گلو درد و عضله درد شدید داشتم 

تا ۱ مهمونی بودیم 

خواهرم و عمه ام تا ۲ و نیم داشتن می گپیدن 

صبح ۵ و نیم با صدای چلق چلق بچه هام بیدارم شدم بهشون میگو دادم 

خوابیدم تا ۸ و ۵۰  

۹ و نیم تا ۲ بهشت زهرا (س) بودیم 

ناهار 

۳ و نیم رفتیم بیمارستان دیدن مهدی بچه پاش تو فوتبال له و لورده شده بود ۳تا پلاتین تو مچشه 

اومدیم خونه چایی و تخمه 

گلوم که داغونه عضله هام درد نا فرم 

 

۸ بلیت تئاتر داریم 

با خواهرم خواهیم رفت اگه زنده بمونم 

حوصله ام ندارم ولی قول دادم دیگه  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
موچه کوچولو جمعه 16 مهر 1389 ساعت 19:46 http://koocholoamin.blogsky.com

عجب برنامه ای
تخمه چرا خوردی خوب دختر
حالت بده بدترش نکن دیگه

خانم هویج شنبه 17 مهر 1389 ساعت 00:42 http://hawijfamily.danagig.ir

دکتر نرفتی دختر؟یه کم لااقل استراحت کن بهتر شی.

عکسشو می ذارم

شازده کوچولو شنبه 17 مهر 1389 ساعت 12:02 http://lepetitprince.blogsky.com/

سلام سیب جونم!
منم دلم تئاتر می‌خواد!
آخی! امیدوارم اون یکیه زندگیه تو هرچی زودتر پیدا بشه، بفرستیمت خونه بخت!

غزل شنبه 17 مهر 1389 ساعت 12:44 http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

سلام عمرم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
چه عجب جواب مارو دادی تو؟؟؟؟؟؟
عزیزم مواظب خودت باش پاییز فصل این سرما خوردناست.. البته همیشه واسه ما فصل فصل پاییزه
تولدت هم مبارک
دیگه همین
لطفا تند تندم به ما سر بزن
دوستت دارم...

غزلی جونی من دوست دارم

سپیده شنبه 17 مهر 1389 ساعت 21:51 http://selena0cute.blogfa.com/

تاتر چی رفته بودی دوستم

ایستادن بر فراز یک اتفاق

یک خانوم پرنیان یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 00:15 http://parniyan27.mihanblog.com/

قشنگ بود خانومی سیب؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد