۱۵۰

ثانیه ای ۵۶ بار بغض می کنم 

روزی ۲بار گریه 

.... 

۱۴۹

از همه ی بدبختیای دنیا که همش باید باهاشون کنار بیام متنفرمممممممممممممممم 

 

خدای بد 

نمی ذاری نصفه نفس از نای پایین بره بعدش بدبختی بعدی رو بفرستی 

منم که آخرش جام ته جهنمه 

هم این دنیات  

هم اون دنیات 

 

خدایی دیگه 

حالت از ریختم بهم می خوره هر چی آشغال و ته مونده است می ریزی سر من 

 

 

 

برای خوب بودن و خوب شدن پدرجون دعا کنین 

مامانم ۴ ساله آرامش نداره ۳ سال مریضی بابام و الان ۸ ماه و بیست و چند روز نبودنش 

حالا هم مریضی بابا بزرگم 

۱۴۸

دلم درد می کنه 

دلم 

شکمم نه

۱۴۷

یه نفر که دوسم داشت بهم اولتیماتوم داد شایدم بیشتر از اولتیماتوم ... 

نمی دونم تبعات سنمه یا اتفاق دیگه ای افتاده خیلی سخت می تونم آدما رو دوست داشته باشم و تقریبا مطمئنم نمی تونم عاشق بشم و این خیلی بده حس سختی زیادی خوب نیست کاش همه چیز مثل ۷ / ۸ سال پیش بود با علمی که الان نسبت به آدما دارم می تونستم خیلی موفق تر باشم و این همه غصه نخورم شب و روز . روز و شب 

 

  

 


 

یاد آقای ادیب به خیر .... 

یاد چیزی که قرار بود برام بخره و هنوز بهم بدهکاره ... 

یاد حرفای کاغذی 

یاد اپل لیدی تو پیچ و تاب های عاشقانه ی زندگی 

یاد اپل لیدی که از هیچ چیز نمی ترسید جز نبودن آقای ادیب ......