۴۴

 

ا 

 

مثل 

 

امنیت 

 

ا 

 

مثل 

 

آرامش 

 

ا 

 

مثل  

 

تو 

 


 اون بالایی یهو اومد 

اینم مهم ترین اتفاقات روز

 

امروز با آقا معلم ریاضیم رفتیم پارک درس خوندیم خندیدیم هم ! 

بله! 

خوش هم گذشت !

۴۳

کلی آدم 

کلی کار 

کلی تمرین 

کلی مباحثه 

کلی کار ریخته سرم 

 

و  

 

 

خوابم میاد ناجور ناجوررررررررررررر

۴۲

 

دیروز رفتیم لواسان زیارت اهل قبور 

خاله ی بابام اون جا مدفونه و عمه ام دلش برای خاله اش تنگ شده بود و ما رفتیم 

با عموم اینا رفته بودیم 

پسر عمو بزرگم یعنی همون امیرحسین که ۲ هفته پیش تولدش بود رفته بود استادیوم 

 

به خاطر بودن عموم اینا رفتیم امامزاده عبدالله لواسان که بهترین قسمت سفر بود 

دلیلشم این بود که پدر زن عموم توی امامزاده عبدالله مدفونه  

 

می خواستم عکساشو بذارم ولی فعلا خانوم خواهر تشریف فرما نشده دوربینشو بده 

 

ناهار فامیلی 

 

بعدشم عیادت شوهر خواهر زن عموم که خونشون اون جاست 

 

کلا روز بدی نبود 

 

امروزم صبح رفتم کلاس شیرینی نون برنجی و شیرینی کشمشی و کیک یزدی یاد گرفتیم 

شیرینی دفعه پیشم هم مارزیپان بود مربیمون گفت برای دفعه اول خیلی خوب بوده  

 

دیگه دیگه 

 

منتظر ۲شنبه ام  برم دانشگاه 

فردام دانشگاه دارم  ولی فقط آزمایشگاه که باید برم تجریش فردا 

 

حال بچه هامم خوبه ماشالله 

 

همه چی آرومه تو به من دل بستی  

این چه قدر خوبه که تو کنارم هستی  

 

همه چی آرومه بچه ها خوابیدن   

........................................... ...

 

این بیت رو خودم اضافه فرموده ام  

 

 

۴۱

دیروز قرار بود بریم نمایشگاه نشد 

خواب خواب بودم ساعت ۸ و نیم خانوم عین اس ام اس داد کمک اجرایی لازمه 

۱۰ و نیم رفتم دانشگاه شریف ۵ ۶ ساعت حمالی مفت برای یکی که خیلی عزیزه 

دکور زدیم دوئیدیم حضور غیاب پذیرایی توزیع تمرین و .... 

۵ و نیم ۶ با دوست جونم و خواهرم رفتیم نمایشگاه رسانه های دیجیتال 

تا شنبه هست خواستین برین خوب بود 

از کانون پرورش فکری یه بازی خریدم 

برنامه های ماه مبارک راز 

آداب یهود 

 

از گشنگی داشتم تلف می شدم