۶

امروز از صبح داغون بودم 

می خواستم برم صبحانه بخورم آقای لوله بازکنی اومد 

رفتم بانک 

 ۶۰۰۰۰۰۰ ریال وجه نقد مملکت رو ریختم به حساب دانشگاه کثیف و نجس آزاد از اسلام 

برگشتم خونه که مثلا یه چیزی بخورم آقای کولری اومد 

 

ساعت ۲ بابام گفتن میرن میوه فروشی ! 

رفتم دیدم توی یخچال یه ظرف کدوی سرخ کرده داریم 

پیاز داغ درست کردم که کدوها رو با پیازها ببپزم دیدم وووووووایییییی کدوها ترشیدند! 

 

بله اپل لیدی امروز یه غذای خوشمزه به همین دلیل درست کرد که همه چیز درباره اش رو 

توی ادامه  مطلب می ذارم 

 

فکر کنم جزء معدود مجردهایی هستم که غذا پختن رو دوست دارن  

 

 یه دوست جدید باعث شد حس خوب غذا درست کردن رو دوباره احیا کنم ازش ممنونم 


ادامه مطلب ...

۵

 

بغض کردم 

میگه چییییییییییه 

 

- عشق می خوام با یه کم آرامش 

-مثلا چنتا؟  

 

- ۲تا !!!!!  یکیش برای وقتی زدی زیرش

۴

امروز از اون روزاااااااا بود 

خونه تکونی داشتیم مام اصلا عادت نداریم یه کله همه جا رو تمیز کنیم نه من نه  مامانم 

خواهرمم که از ۷ دولت آزاد 

 حتا اگه آزاد هم نبود یکی هست تقریبا یواشکی نازشو بکشه با اینکه ۶سال از من کوچیکتره 

منم که خسته تنها  

بدون خونه تکونی هم له و لورده بودم 

 از ۹صبح تا ۶عصر بدون حتا یه قلپ آب وسط جارو و دستمال گردگیری و زمین شوری 

تخت عزیزمو که ۳سال خاطره باهاش داشتمو با مامان بردیم از خونه بیرون ... 

کلی شادی دنیا دنیا غم با اون تخت داشتم ... 

 باهاش کلی حرف زدم  

آخرش بهش گفتم کاش تو حسودی کنی به خدا بگی دیگه روی تخت یه نفره نخوابم ! 

 

 تازه نشسته بودیم همسایه روانی طبقه آخر اومد جیغ و داد که کولرتون آب میده 

پارسال هم باهاش بساطی داشتیم 

پسر ... اش کلی تهدید ناموسی کرده بود پارسال تا فهمید مامان بابام رفتن مسافرت ! 

ساعت ۷ عمه ام زنگ زد گفت ۲۰ روز دیگه میاد ایران  

نکته اش اینه که ۹۰ درصد برادر شوهرش هم میاد

۳

 

تا الان نظرات وبلاگ از این جذبیا بوده ! 

 

عید مبارک  

 

اپیزود ۱ ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه بامداد

  

 مست خوابم بیدار شدم برای نماز از آشپزخونه صدای خرچ خرچ میاد 

رفتم دیدم در یخچال بازه  

خواهرم مثل آفریقایی کیسه نون رو گرفته دستش  

همون جا توی یخچال پنیر و خیار میذاره لای نون و .... 

 

حالا هی بهش میگم دختر چته 

غش غش می خنده لقمه ی بعدیشو حاضر می کنه 

 

 

اپیزود ۲ ساعت ۱۱ صبح 

 

گرسنمه بد جور 

با مامان رفتیم نون بربری خریدیم بعد از ۲۰ قرن 

دم یخچال وایسادم از قهرمان اپیزود ۱ می پرسم نیمرو می خوایی ؟ 

نیشش تا بناگوش باز میشه  

۲تا ۲تا  

تا سر یخچالی قوطی پنیر جدیده رو هم بده !!!!!!!!!!  

 

اپیزود ۳ ساعت ۱۳ و ۱۰ دقیقه ظهر 

 

می گم دلم چیپس می خواد 

از زیر تختش یه چیپس رو به پایان رو در میاره 

 از خنده ریسه میره  

میگه اگه بدونی چه قدر نصفه شب خدا رو شکر کردم که از صدای چیپس از خواب نپریدی 

 

 

خدا بقیه اش رو به خیر کنه  

خوشگلش این جاست که همه گیر تپل بودن منن و قهرمان ما ۴۰ کیلو از من لاغر تره !